عجب فیلم ناامیدکننده‌ای! کرید ۲» (Creed 2) برای یک دنبال‌کننده‌ی معمولی سینما در بهترین حالت یک فیلمِ ورزشی فراموش‌شدنی است و برای طرفدارانِ سینه‌چاکِ راکی بالبوآ از جمله خودم که او حکم یکی از اسطوره‌های سینمایی‌شان را دارد و یک روز نمی‌شود که به‌طور ناخودآگاه موسیقی معروفِ تمریناتش را در ذهنشان زمزمه نکنند و برای کسانی که اعتقاد دارند آدریان، آدریان» فریاد زدن‌های سیلوستر استالونه در آخر فیلم اول در حالی‌ که چشمانش به دو بالشتِ سرخ تبدیل شده، یک منبعِ انرژی تمام‌نشدنی است که هنوز دانشمندان کشفش نکرده‌اند، یک جهنم است. به نظرم چیزی که از فیلم‌های بد بدتر است، فیلم‌هایی است که پتانسیلِ شگفت‌انگیزشان برای جاودانگی را رها کرده‌اند. فیلم‌هایی که تمامِ عناصرِ تشکیل‌دهنده‌شان طوری برای موفقیت کنار هم چیده شده است و طوری موتورِ خیال‌پردازی آدم از سناریوهای خارق‌العاده‌ای که می‌توانند با استفاده از موقعیتِ طلایی و موادِ ارزشمندی که در اختیار دارد انجام بدهند فعال می‌کنند که نمی‌توان به چیزی جز موفقیتشان فکر کرد، اما امان از روزی که با جنس اصلی روبه‌رو می‌شویم و می‌بینیم سازندگان به انجام کج و کوله‌ و نصفه و نیمه‌ی پیش‌پاافتاده‌ترین سناریوی ممکن راضی شده‌اند؛ اتفاقی که در رابطه با کرید ۲» افتاده است، تکرارِ ریبوتِ هالووین» از همین چند وقت پیش است: فیلم‌هایی که قرار بودند به‌عنوانِ حفر کردنِ مواد معدنی ارزشمندِ مجموعه‌های باسابقه‌شان، پیشرفته‌ترین، بالغ‌ترین و به‌روزترین فیلم‌های مجموعه‌شان را ارائه بدهند، مشقی از آب در می‌آیند و اتفاقا جزو عقب‌افتاده‌ترین و مشکل‌دارترین فیلم‌های مجموعه‌شان قرار می‌گیرند. مجموعه راکی» در سال ۱۹۷۶ با شاهکارِ سیلوستر استالونه آغاز شد و از همان ابتدا استانداردهای این مجموعه را به‌حدی بالا بُرد که دیگر نمی‌شد تصور کرد که هیچِ دنباله‌ای بتواند روی دست آن بلند شود. همین اتفاق هم افتاد و قسمتِ اول راکی» کماکان با اختلافِ فاحشی بهترین فیلم مجموعه و حتی شاید بهترین فیلم ورزشی سینما است. با این‌ حال در حین دیدنِ فیلم‌های دوم و سوم با افتِ آشکاری که باعث شود بگوییم کاش هیچ‌وقت دنباله‌اش ساخته نمی‌شد» طرف نبودیم.

اتفاقا سیلوستر استالونه از طریقِ دو فیلم بعدی موفق می‌شود تا به مراحل و درگیری‌های دیگری از زندگی شخصی و حرفه‌ای راکی بالبوآ بپردازد و سفر او به سوی قهرمانی و خودشناسی را گسترش بدهد و کامل‌تر کند. او به این وسیله به یک داستانِ زندگینامه‌ای چند قسمتی رسیده است که یادآور می‌شود کشمکشِ درونی قهرمان هیچ‌وقت در پایانِ یک فیلم با بالا بُردن دستشانش در میان جمعیت روی رینگ به پایان نمی‌رسد، که به کشمکش دیگری تغییر شکل می‌د‌هد و همیشه او را به سوی تکاپو برای خودشناسی هدایت می‌کند. حتی راکی ۴» هم که از آن به خاطر ی شدن و منتقلِ کردن درگیری‌های شخصی و جمع و جورِ شخصیت‌ِ اصلی‌اش، به فضایی ابسورد، به عنوان نقطه‌ی سقوط مجموعه یاد می‌کنند هم از ستونِ فقراتِ قرص و محکمی بهره می‌برد که اجازه نمی‌دهد عناصر ضعیفش، به فروپاشی کلِ ساختمانش منجر شود. اما شکی در این نیست که قسمت پنجم به‌طرز غیرقابل‌دفاعی مجموعه را به قهقرا برد. بنابراین کرید» حکم یک معجزه را داشت. رایان کوگلر با آن فیلم یک اسپین‌آف/پیش‌درآمدِ ایده‌آل ساخته بود که به همان اندازه که درباره شخم زدن گذشته بود، به همان اندازه هم درباره‌ی کاشتنِ بذرهای آینده بود. به همان اندازه که مرحله‌ی بعدی زندگی راکی بالبوآ را روایت می‌کرد، به همان اندازه هم قهرمانِ جوانِ جایگزینی را در قالبِ آدونیس کرید معرفی کرد که می‌توانست جای خالی اسطوره را پُر کند. فیلمی که تمام درس‌های درست را یک به یک از قسمت اول راکی» گرفته بود. دلیلِ محبوبیت راکی» به خاطر این است که با یک فیلمِ بی‌نقصِ معمولی سروکار نداریم، بلکه با فیلمِ بی‌نقصی طرفیم که حکمِ فیلم نیمه‌زندگینامه‌ای خودِ استالونه را دارد. فیلمی که جزییات و عشق و صمیمیت از سر و رویش می‌بارد. فیلمی که آن‌قدر خاکی و فروتن و واقعی است که گویی استالونه دارد لحظه لحظه‌اش را زندگی می‌کند. فیلمنامه‌‌ی راکی» مثال بارزِ آن اصلِ فیلمنامه‌نویسی است که می‌گوید: درباره چیزی که می‌شناسی بنویس». بنابراین فیلم‌های راکی» تا وقتی قوی بودند که ادا در نمی‌آوردند، بلکه عصاره و خاطراتِ زندگی خودِ استالونه بود که در آن‌ها پدیدار می‌شدند.

فیلم Creed 2اما در قسمت چهارم و پنجم به نظر می‌رسید که منبعِ خلاقه‌ی استالونه ته کشیده بود؛ او دیگر درباره‌ی تمام چیزهایی که درباره این شخصیت می‌دانست و از نزدیک لمس کرده بود نوشته بود. خوشبختانه افت نسبی مجموعه با راکی بالبوآ» که حکمِ لوگان» داستانِ نریانِ ایتالیایی را داشت جبران شد و به بهترین شکل ممکن به اتمام رسید. بنابراین وقتی نوبت به ریبوتِ مجموعه با کرید» رسید، نگران بودیم که نکندِ میراثِ مجموعه قرار است خراب شود؛ از همین رو وقتی نوبت به کرید» رسید، نه به یک کارگردانِ کاربلد که هویتِ این مجموعه را مثل کف دستش می‌شناسد، بلکه به کسی احتیاج داشتیم که همان جنس از صمیمیت و جزییات که از فیلم اول یادمان می‌آورد را به مجموعه برگرداند، اما همزمان به‌ جای تبدیل شدن به تکرار مکررات، سرشار از تازگی هم باشد. رایان کوگلر همان کارگردان موعود بود. کرید» در فضای بازسازی‌ها و ریبوت‌سازی‌های افراطی هالیوود، فیلمی بود که با آگاهی و احاطه‌ی کامل بر هویتِ این مجموعه و چیزی که آن را در ابتدا عالی کرده بود ساخته شده بود. اگرچه عدم بازگشتِ رایان کوگلر برای کرید ۲» باید همچون زنگِ هشدار عمل می‌کرد، اما استیون کیپل جونیورِ تازه‌کار در ظاهر بد به نظر نمی‌رسید. بالاخره هر دو تا قبل از کرید»، فیلمسازانِ جوانِ بااستعدادی بودند که یک فیلمِ ساندنسی موفق با محوریتِ جامعه‌ی آفریقایی/آمریکایی‌ها در کارنامه داشتند. در ظاهر به نظر می‌رسید که احتمالا همان‌طور که رایان کوگلر غافلگیرمان کرد، کیپل جونیور هم غافلگیرمان می‌کند. کیپل جونیور اما بیش از اینکه این متریالِ را برای خودش کرده باشد و آن را از فیلترِ چشم‌اندازِ خودش عبور داده باشد و صیقل‌خورده‌اش کرده باشد، نقش یکی از آن کارگردانانِ جوانِ استخدامی استودیوها را دارد که کارگردانی خشک و سرگردانش، به‌شدت در مقایسه با جادوی رایان کوگلر توی ذوق می‌زند. مشکلِ کرید ۲» این است که به پیام داستانی خودش عمل نمی‌کند. کرید ۲» در حالی درباره‌ی تلاشِ آدونیس کرید برای شکل دادنِ میراث خودش و موفق شدن در کاری که پدرش در آن شکست خورد بود است که خودِ فیلم تلاشی برای شکل دادن میراثِ خودش در مقایسه با مجموعه اصلی نمی‌کند.
آن‌قدر درام برای استخراج کردنِ از رابطه‌ی بین دراگوها وجود دارد که واقعا تعجب می‌کنم که چرا این‌قدر راحت نادیده گرفته شده است

نقد فیلم ویژه نیمه شب – Midnight Special

نقد فیلم Creed 2 - کرید ۲

دانلود فیلم پیج اشتباهی

معرفی عوامل سریال عاشقانه

دانلود گلچین بهترین فیلم ها

دانلود فیلم های جدید

یک ,فیلم ,هم ,استالونه ,راکی» ,کرید ,است که ,کرید ۲» ,رایان کوگلر ,همان اندازه ,به همان

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

آسان بیاموز ! نکات آشپزی mojdezamanloo trina filmlox1 پورتال جامع صبا jozve3 رنگارنگ kahrobafunvi فانتا مگ